نقش NFT ها در زندگی دیجیتال: اگر چه عامل تغییر برند فیسبوک به متا و تشریح ایده متاورس این شرکت توسط زاکربرگ، آن هم در میانه آخرین دور از رسواییهای این دو، خبرساز شده، این نخستین بار نیست که متاورس ساخته میشود. به هر جهان مجازی آنلاین بزرگی که به کاربران امکان میدهد با آواتاری از خود در فضاهای سه بعدی آن زندگی دیگری را تجربه کرده و با سایر کاربران تعامل داشته باشند، متاورس گفته میشود. همین الان هم جهانهای گسترده آنلاین با میلیونها کاربر و گستره متنوعی از قابلیتها وجود دارد و سابقه آنها به اوایل دهه ۲۰۰۰ باز میگردد.
پروژههایی مثل Lively گوگل و Home سونی در همین دوران معرفی شدند و برخی از آنها از جمله Life Second تا امروز هم به فعالیت خود ادامه میدهند. حتی در مواردی مانند بازیهای مالتیپلیر بزرگ آنلاین مثل WoW یا EVE شاهد به وجود آمدن ساختارهای پیچیده اجتماعی و حتی اقتصادی در قالب این جهانهای آنلاین هستیم.
اما آنچه متاورس زاکربرگ را از تمامی پروژههای مشابه قبلی مستثنی میکند، دو برگ برندهای است که در اختیار هیچ یک از پروژههای مشابه قبلی نبوده: وجود یک پلتفرم فراگیر از شبکههای اجتماعی در کنار پیشرفت فناوریهای مربوط به رمز ارزها و به خصوص NFT ها که در کنار هم میتواند موج چهارم اقتصاد غیرمتمرکز و مهاجرت ما به سمت استفاده از داراییهای دیجیتال در مراودات روزمره را سرعت ببخشد.
در ادامه قصد داریم کمی بیشتر به این مفاهیم و تبعات آن در آینده نه چندان دور بپردازیم.
فهرست مطالب
متاورس، حقه یا حقیقت
اینکه یک خبر عجیب روی خبرگزاریهای جهان و شبکههای اجتماعی قرار بگیرد و تمام جهان به آن واکنش نشان بدهند، خیلی چیز عجیبی نیست. عجیب آن بود که این خبر، هیچ ارتباطی به ایلان ماسک نداشت! خبری از جنس تکنولوژی که یادآور فیلمهای علمی و تخیلی همین ده سال پیش بود. خبری به نام متاورس که مانند یک موج سهمگین، به دنیای تکنولوژی حمله ور شد و حتی تابلوی بزرگ و معروف جلوی ساختمان اداری فیسبوک را نیز به خود اختصاص داد. حالا دیگر فیسبوکی که عملاً همه ما با آن با شبکههای اجتماعی آشنا شده بودیم، مانند E-WALL دوست داشتنی، به گوشه و کناری رفته تا شاید روزی با EVE مواجه شود.
اما دقیقاً چه اتفاقی افتاده؟
آیا غول-برند فیسبوک، خود را طعمه اشتباهات مدیرعامل خود کرده؟ آیا تنها با یک توهم زود هنگام مواجه هستیم تا این شرکت بتواند از میان طوفان بحرانهای جدید خود، امان بیرون بیاید؟ دقیقاً نمیدانیم. اگر بخواهیم بدبینانه با این اخبار مواجه شویم، باید به سؤالات بالا پاسخ مثبت بدهیم. فیسبوک با حاشیه غریبه نیست و سالها و بارها مدیران مختلف این شرکت به دلایل مختلف در راهروهای دادگاهها و کنگره آمریکا در رفت و آمد هستند.
اتفاقاتی آنقدر جذاب برای مخاطب که حتی به ساخت فیلم بر اساس این پروندهها هم منتهی شده است. ادعای مالکیت، ارائه اطلاعات نادرست به کاربران و حالا، نحوه رفتار با کارمندان و به ویژه کارمندان زن، تنها بخشی از سیاهه مشکلات حقوقی و قانونی است که فیسبوک در تمام سالهای عمر خود با آن مواجه شده است.
رو کردن کارت متاورس و ایجاد ریبرند در فیسبوک آن هم در این ابعاد، در نگاه اول میتواند به این تفکر ختم شود که فیسبوک میخواهد با این کار، لکههای ننگی که بر دامنش افتاده را پاک کند و با یک پروژه سنگین روابط عمومی، تبلیغاتی و بیزینس پلنی، خود را از لبه دره نجات دهد. مخصوصاً اینکه با تکنولوژی ملموسی مواجه نیستیم. هرچند مفهوم شبکه اجتماعی تا پیش از فیسبوک نیز وجود داشت و این زاکربرگ نبود که شبکه اجتماعی را تعریف کرد، اما فیسبوک در سالهای ابتدایی قرن با ایجاد شبکه اجتماعی خود توانست تعریف جدیدی از آن را ارائه دهد.
یک نقشه موفق. شاید (و با کمی تردید میتوان گفت حتماً) فیسبوک به دنبال آن بوده که باز هم یک دنیای جدید مجازی بسازد و اگر این نباشد، مسلماً در طول سالهای بعدی فیسبوک نمیتواند به زندگی ادامه بدهد، چرا که حتماً برای نسلهای بعدی به یک پلتفرم خسته کننده تبدیل خواهد شد. پس اینکه فیس بوک به متاورس تبدیل شود، اتفاقی اجتناب ناپذیر بوده است. اما همانطور که پیشتر اشاره شد، متاورس هنوز چیزی نیست. اتفاقی که بتواند همین امروز در خانههای کاربران را بزند و تجربهای برای آنها باشد. پس از این نگاه، شاید به راحتی بتوان سناریویی با یک توهم توطئه قدرتمند را نوشت.
توصیه دیگر این است که نباید هرگز با دنیای تکنولوژی به همین سادگی برخورد کرد. دنیایی که حتی از جهان سیاست هم پیچیدهتر و عجیبتر شده است و پشت پردههای متفاوتی دارد. نکته اینجاست که افشاگریهای جدید علیه زاکربرگ و فیسبوک، آنقدرها بزرگ و تاثیرگذار بوده که این شرکت متقاعد شود برای گذر از آن، بزرگترین برگ برنده خود در آینده را پیش از موعد رو کند؟ نمیتوان از تأثیر این ریبرندینگ بر اتفاقات منفی اخیر ساده عبور کرد، اما احتمال آنکه دلیل این ریبرندینگ صرفاً حواشی باشد، نزدیک به صفر است.
با مروری کوتاه به فهرست مفاهیم، نرم افزارها و سخت افزارهایی که در داستانهای علمی- تخیلی بزرگانی همچون ژول ورن و آرتور سی کالرک تا فیلمهای گارگردان هایی مانند جورج لوکاس میتوان دید که برخی از افراد، جلوتر از زمانه خود بودهاند و اتفاقاتی را تصور کردهاند که به ذهن مردم آن دوره خطور نمیکرد؛ حتی بسیاری از مواقع، وقتی همان نسل با آن محصول مواجه میشدند، به سادگی از دیدن آن شگفت زده میشدند، انگار نه انگار که همین ده-بیست سال قبل از آن، در داستانی درباره آن خوانده بودند یا در یک فیلم سینمایی آن را دیده بودند.
پس نمیتوان به سادگی منکر آن شد. پس شاید مانند نسلی که انقلاب صنعتی را دید، آنقدر نسل خوش شانسی هستیم که قرار است باز هم یک تکنولوژی جدیدتر را ببینیم، شگفت زده شویم و از استفاده از آن لذت ببریم. کسی چه میداند، شاید آرزوی داشتن سفینه شخصی ارزان قیمت، به عمر ما هم قد بدهد! فقط ای کاش کار ما هم مانند آن نسل، به دو جنگ جهانی ختم نشود. مخلص کلام، مارک زاکربرگ و تیم او سالهاست در حال تجربه اندوزی هستند و نباید به سادگی از کنار این تجارب گذشت.
پس حتماً چیزی در این ریبرندینگ برای عرضه وجود دارد؛ چرا که آنها خوب میدانند که مخاطبان امروزی، مخاطبان بی رحمی هستند و کنار گذاشته شدنشان، مخصوصاً در این بازار رقابتی، به راحتی آب خوردن است. دست کم برای خاطر خودشان هم که شده، بهتری است چیزی وجود داشته باشد.
شاه کلید متاورس
ریشه واژه متاورس به رمان علمی تخیلی نیل استیفنسن به نام Crash Snow که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده و جهانی را ترسیم میکند که انسانیت پس از نابودی تمدن به دنیاهای مجازی برای ادامه زندگی پناه برده، باز میگردد. این ایده، به دلیل جذابیتهای متعدد مفهومی و روایی، بارها در فیلمهای سینمایی به تصویر کشیده شده و همانطور که اشاره کردیم به محض پیشرفت فناوریهای مرتبط از جمله واقعیت مصنوعی، اینترنت و پردازندههای گرافیکی تبدیل به واقعیت شد. اما بسیاری از این جهانهای مجازی، به رغم قابلیتهای بسیارشان، هرگز به معنی واقعی کلمه فراگیر نشده و تبدیل به نیرویی تاثیرگذار در دنیای واقعی نشدند.
این بار اما نه تنها غولی مثل فیس بوک با منابع تقریباً نامحدود در پی تبدیل رویای جهان One Player Ready به واقعیت ملموس و روزمره است، بلکه به نظر میرسد شرایط هم برای چنین جهشی فراهم شده باشد. فیسبوک با نزدیک به ۳ میلیارد کاربر و اقتصادی عظیم یک اکوسیستم اجتماعی اقتصادی وسیع با گستره وسیعی از محصولات نرم افزاری و سخت افزاری در حوزههای کلیدی فناوریهای مرتبط با ارتباط آنلاین واقعیت مجازی به شمار میرود.
توسعه فناوریهایی مانند بلاک چین، رمز ارزها و به خصوص رشد خیره کننده محبوبیت NFT ها در سالهای اخیر، که به ما امکان میدهد برای نخستین بار در فضای آنلاین برای مالکیت چیزهای ناملموس از هویت شخصی گرفته تا داراییهای دیجیتال اسناد معتبر داشته باشیم، شاه کلیدی است که به متاورس فیسبوک فرصت میدهد نقشی کلیدی در بکارگیری گسترده این فناوریها در دنیای واقعی در آینده نه چندان دور ایفا کند.
فیسبوک به درستی دریافته که کاربردهای عملی NFT ها بسیار فراتر از مالکیت آثار هنری دیجیتال با قیمتهای گزاف است و این تنها آغاز مسیری است که در آن فرصتهای بی شماری برای کارآفرینان، مشاغل، متخصصان و سرمایه گذاران نهفته است. این فناوری، درست مثل گرامافون ادیسون، به ما امکان میدهد داراییهای ناپایدار خود را تبدیل به ثروت کنیم.
به همین دلیل هم شاهد بکارگیری گسترده این فناوری در تمامی ابعاد این متاورس و تلاش برای ایجاد بستری مشترک به منظور فراهم کردن امکان استفاده از این اسناد دیجیتال در سراسر فضای وب و تاکید زاکربرگ بر سازگاری این پلتفرم با سایر بخشهای اینترنت هستیم. جهانی مجازی با پایههای محکم در دنیای واقعی که میتواند به کمک فناوریهای موجود از جمله واقعیت افزوده و مجازی و به لطف توسعه و فراگیری رمز ارزها تبدیل به فضایی برای کار و زندگی ما شود.
فرصت یا تهدید؟
گره زدن هویت افراد، داراییهای آنها در جهان مجازی و ارزش مالی آنها در دنیای واقعی به NFT ها و تبدیل آنها به اسنادی کاربردی در زندگی روزمره دیجیتال و واقعی انقلابی دیگر در زندگی ما ایجاد خواهد کرد. همین الان همبازیهای مبتنی بر NFT ها و بلاک چین در حال توسعه و عرضه گسترده هستند و برندها، کسب و کارها و سرمایه گذاران آماتور و حرفهای در حال مسابقه برای ورود و کسب جایگاه در این بازار هستند. البته این داستان سراسر خیر و خوشی نیست و مثل هر فناوری دیگری، در کنار کاربردها و قابلیت های جدید باید منتظر مشکلات ناشی از فراگیری آن نیز باشیم.
یک مسئله اصلی، هزینههای مرتبط با ثبت و به کارگیری مؤثر NFT ها توسط عموم مردم است که هم اکنون نیز در دست توسعه است و بزودی شاهد عرضه راه حلهای کاربردی در قالب بلاک چینهای جایگزین برای اتریوم با هزینههای پایینتر خواهیم بود. مسئله بعدی، مصرف انرژی قابل توجه و آلودگیهای زیست محیطی ناشی از آن است که با توجه به مسئله گرمایش زمین، کمبود آب و منابع انرژی میتواند به سدی در مسیر توسعه سریع این فناوری و تبدیل آن به یک ابزار همگانی شود.
در واقع شکوفایی سریع بازار NFT ها و افزایش روزافزون کاربرد رمز ارزها، میتواند تهدیدی برای محیط زیست و آینده ما هم باشد. بنابر برخی تخمینها ایجاد، ثبت و فروش یک NFT روی بلاک چین اتریوم میتواند به طور متوسط تا ۲۸۲ کیلووات ساعت انرژی (معادل انتشار ۲۸۹ کیلوگرم دی اکسید کربن در جو) مصرف کند. این عدد برای تراکنشهای بعدی معادل ۵۲ کیلووات ساعت (۳۰ کیلوگرم دی اکسید کربن) تخمین زده میشود که کماکان عددی قابل توجه است.
با وجود عدم قطعیت نهایی این تخمینها و بررسی مداوم آنها توسط جامعه علمی، شکی نیست که گسترش کاربرد این فناوری بخصوص با معرفی متاورس و پلتفرمهای رقیب که قطعاً به زودی شاهد رونمایی از آنها خواهیم بود، میتواند فرصتهای ایجاد شده توسط این جهانهای مجازی را تبدیل به تهدید جدی برای زندگی واقعی ما کند.
هرچند توسعه فناوریهایی مانند X Immutable، که برای کاهش قابل ملاحظه حجم اطلاعات مورد نیاز و در نتیجه مصرف انرژی لازم برای ایجاد و ثبت توکن های NFT بر بستر بلاک چین اتریوم معرفی شدهاند، نشان میدهد که تلاشها برای مقابله با این مسئله و هموار کردن مسیر کاربرد فراگیر NFT ها در زندگی روزمره ما آغاز شده است و احتمالاً چیزی قرار نیست جلوی پیش روی موج چهارم انقلاب رمز ارزها را بگیرد.
منبع: شنبه مگ
- رمز ارز ملی از رؤیا تا واقعیت
- روش های تاثیر گذار برای موفقیت در کسب و کار خود
- اکوسیستم استارتاپی ایران و معماران سازههای استارتاپی
- نکات کلیدی برای رسیدن به موفقیت در زندگی و تجارت
- آیا آواتارهای متاورس را در دنیای بازیها تجربه کردهایم؟