نفرین کلام

راهکارهایی برای خلاص شدن از نفرین کلام

برای اینکه متوجه شوید نفرین کلام دقیقا چیست لطفاً این جملات را به دقت بررسی کنید:

  • در گفت و گوهای کاری و مذاکره، اگر من حرف بزنم، شاید اوضاع به آن خوبی پیش نرود که همکارانم همان حرف من را می‌زنند. آن‌ها با همان حرف‌های من امتیاز می‌گیرند و من با همان حرف‌ها، باید امتیاز هم بدهم!
  • در محیط کار، اهل دستور دادن نیستم ولی گاهی همکارانم از اخلاق من شکایت می‌کنند.
  • با هر حرف من در رسانه‌های اجتماعی، باید جواب پس بدهم و از دیگران عذرخواهی کنم.
  • حرف‌های من در محیط خانواده، معمولاً بدون تندی و نیش و کنایه است. ولی با همین حرف‌های ساده گاهی دیگران از من رنجیده می‌شوند.

این حرف‌ها، مواردی است که زیاد می‌شنویم. گاهی این‌ها گفت و گوی درونی ماست و هر روز همین‌ها را به خودمان می گوییم. یکی از تکنیک‌ها در جلسات کوچینگ و مشاوره این است که وقتی مراجعه کننده داستانش را می‌گوید، به دنبال روندهای تکراری در راستای شناسایی مشکل بگردیم. در همه مواردی که اشاره شد، یک مشکل تکرار می‌شود: «حرف‌هایی که باطن بدی ندارند، ولی به شکل بدی تعبیر می‌شوند».

خیلی از آدم‌هایی که این مشکل را شناسایی می‌کنند، دیگرانی را مقصر می‌دانند که توانایی درک آنها را ندارند. دوست کتاب خوانی دارم که معمولاً به سختی می‌شود منظور حرف‌هایش را درک کرد. جالب اینجاست که می‌گوید: «من نفرین شده‌ام تا کسی حرف‌هایم را نفهمد!»

من نفرین شده‌ام تا کسی حرف‌هایم را نفهمد

فهرست مطالب

راهکار تکراری نفرین کلام

راهکار غالب این افراد به این مشکل، انزوای بیشتر، کمتر حرف زدن و سکوتی تحمیلی است و چه راهکار بدی! اگر من خودم را محدود کنم و تصمیم بگیرم کمتر صحبت کنم، آن حرف‌های کمتری هم که می‌زنم، احتمالاً بویی از خشم درونی مرا با خود خواهند داشت و باز هم ناخواسته طعم تلخ کنایه آمیزشان حس می‌شود.

اگر قبلاً در محیط خانه، حرف‌هایی معمولی می‌زدم، حالا که خودم را محدود کرده‌ام، احتمالاً باید چیزی پیش آمده باشد که مرا مجبور به شکستن سکوت کرده و آن مورد مهم‌تر، معمولاً از جنس انتقاد است و البته باز هم با همان طعم تکراری و تلخ. اما راهکارهای بهتری هم برای درمان نفرین کلام هست! می‌شود سکوت نکرد، حرف زد و دیگران را هم نرنجاند.

راهکارهای شفابخش نفرین کلام

خوردن قرص مسکن، هیچ وقت باعث شفای کامل درد نمی‌شود. اثرش که رفت، درد دوباره بر می‌گردد؛ حتی بدتر از قبل برای شفا باید ریشه مشکل را پیدا کرد. گاهی باید دست به تیغ شد و گاهی روش زندگی را عوض کرد. موافق هستید که چند راهکار ریشه‌ای را برای شفای نفرین کلام بررسی کنیم؟

تاکتیک‌های مذاکره و راهکارهای مدیریت آن

کشف و اصلاح باورهای انتقادساز

 مادرم همیشه می‌گفت سوت زدن بد است. پدرم هم می‌گفت برای اینکه حیوانات را به آخور راهنمایی کنند، سوت می‌زنند و من هیچ وقت این عمل ناشایست و غیراخلاقی را انجام ندادم! دختر هفت ساله‌ام اما عاشق سوت زدن است. مگر می‌شود کسی عاشق این کار زشت باشد؟! راهکار پیش فرض این است که او را از این کار زشت منع کنم. اگر گوش نکرد؟ تکرار و این بار، محکم‌تر. اگر گوش نکرد؟ دعوا و …

 اما در پشت این اتفاقات هیجانی تربیت پدرانه که معمولاً با تلخی همراه است چه چیزی مخفی شده است؟ بله این باور که «سوت زدن کار بدی است». اما آیا واقعاً «سوت زدن» کار بدی است؟ نمی‌دانم! بستگی دارد. قطعاً اگر بچه‌ای در خانه‌شان سوت بزند و قصدش بی حرمتی به اطرافیان نباشد (که نیست)، مرتکب کار زشتی نشده است! پس شاید مشکل از آن باور قدیمی است؛ باوری که شاید ۵۰ سال پیش درست بود، ولی امروز نه! در کسب و کار هم همین طور است.

ممکن است با یک پاسخ منفی از آن طرف میزی‌ها، کنترلمان را از دست بدهیم و هیجانی شویم؛ در صورتی که همکاران دیگرمان، همچنان آرام هستند. شاید اگر بیشتر کنکاش کنیم، به باورهایی برسیم که به ما گفته بود نباید به کسی «نه» بگویی تا همه دوستت داشته باشند! یا اگر کسی به تو «نه» گفت، یعنی دوستت ندارد. بیایید با خودمان صادق باشیم. آیا این باورها درست هستند؟ پاسخ من که «نه» است! پس اولین راهکار برای شفای نفرین کلام، کشف باورهای مخرب و سعی در اصلاح آنها است.

کشف و اصلاح باورهای انتقادساز

انتقاد کمتر، نفرین کلام کمتر

در یکی از نمایشنامه‌ها آمده بود: «عزیزم! در نامه بعدی‌ات بهترین نصیحت‌هایت را برایم بنویس. مطمئن باش که من نمی‌خوانم!» انصافاً خود ما چقدر به نصیحت‌ها و انتقادهای اطرافیانمان توجه کرده‌ایم که توقع داریم دیگران به انتقادات ما توجه کنند؟ اما چرا انتقاد می‌کنیم؟ ما وقتی انتقاد می‌کنیم که «بین توقع ما و عملکرد دیگران فاصله‌ای وجود دارد». اما به چند دلیل می‌خواهم خواهش کنم کمتر انتقاد کنید:

  •  الف) معمولاً فایده‌ای ندارد.
  •  ب) بیشتر از اصلاح، معمولاً باعث دلخوری و فاصله بیشتر می‌شود.
  •  ج) چه کسی گفته انتظار ما، بجاست و عملکرد دیگران، نابجا؟

انتقاد چیز ناخوشایندی است و اگر بتوانیم انتقادهایمان را کمتر بروز دهیم، دیگران را کمتر مورد رنجش قرار می‌دهیم. پس چه کار کنیم؟ به جای انتقاد، می‌توانیم سؤال کنیم تا علت‌ها را متوجه شویم. شاید اینکه به همکارمان گفته‌ایم کار «الف» را انجام بده، ولی کار «ب» را انجام داده، دلیلی داشته که بیراه هم نیست. به جای انتقاد، می‌توانیم صبر کنیم و وقت بدهیم تا نتیجه مشخص شود. شاید راهکار «ب» همکار ما، نتیجه بهتری از راهکار «الف» ما داشت. اما اگر نداشت می‌توانیم بدون انتقاد و با زبانی همدلانه نتیجه را با هم بررسی کنیم و در تصمیمی مشترک، به راهکار جدیدی برسیم.

سه راه کنترل ذهن برای رویداد های منفی

صدای ذهنتان را بلندتر کنید!

حدود ۲۰ سال است که وارد فضای کسب و کار شده‌ام و وقتی به همکارم چیزی میگویم، پیامی را منتقل می‌کنم که از پس تجربیاتم می‌آید؛ از پس موفقیت‌ها و شکست‌ها، شدن‌ها و نشدن‌ها، بایدها و نبایدها.

همکارم اما، دو سال سابقه کار دارد. نه با آن موفقیت، شادی کرده و نه از آن شکست، بغض. این اشتباه من است که انتظار داشته باشم چیزی که می گویم را به صورت کامل متوجه شده و اجرا کند و این وظیفه من است که به او بگویم چرا این خواسته را دارم و انتظاراتم را از او شفاف کنم. این وظیفه من است که صدای تجربیاتی را که در پس ذهنم می‌شنوم، به او هم بگویم تا بتواند با من همخوانی کند.

استفاده از لحن آرام

استفاده از لحن آرام‌تر

گاهی وقت‌ها که پیام ما خوب است، اما نمی‌دانیم چرا دوباره دیگران را رنجاندیم ممکن است مشکل در لحن ما باشد من برای اینکه به دخترم بگویم سوت نزن، می‌توانم با قاطعیت تمام به چشمانش نگاه کنم و بگویم سوت نزن! و همین طور می‌توانم نگاهی مهربانانه به او بیندازم، اسمش را همراه با واژه‌هایی مثل «عزیزم» صدا کنم و بگویم «میشه سوت نزنی؟» حتی الان که خودم دارم می‌نویسم، آرام‌تر شدم!

گاهی گفته می‌شود لحن کلام، از خود کلام و محتوایش، تاثیرگذارتر است. ممکن است شما یک متن را با لحن تحکمی بخوانید و احساس بدی بگیرید؛ اما فرد دیگری همان متن را با لحنی پدرانه بخواند و لذت ببرد. استفاده از لحن مناسب، نیازمند تمرین‌های زیادی است تا بتوانیم این رفتار ناخودآگاه را کم کم به خودآگاه آورده و تغییرش دهیم.

انتقال احساس در نوشته

 این روزها برای انتقال پیاممان به دیگران خیلی از نوشته‌ها کمک می‌گیریم. ایمیل‌ها و پیام‌هایی در شبکه‌های اجتماعی مهم‌ترین این نوشته‌ها هستند.

اما یک نوشته ساده، همان طور که در بند قبلی اشاره کردم، نمی‌تواند به تنهایی احساس را منتقل کند و خیلی عادی است اگر از یک نوشته یکسان، برداشت‌های متفاوتی کنیم. اما خوشبختانه برای رفع این مشکل، راه حل نسبی وجود دارد و آن هم استفاده ایموجی ها یا همان شکلک‌ها است؛ همان علامت‌های خنده و گریه و … این شکلک‌های ساده تا حد خوبی می‌توانند احساس را به نوشته‌های ساده و بی روح ما تزریق کنند. بنابراین برای کم کردن سوتفاهم ها در استفاده به اندازه از آن‌ها کوتاهی نکنید.

استفاده از نرم کننده‌های سوالی

استفاده از نرم کننده‌های سوالی

راهکارهای قبلی، همگی به نرم کردن پیام ما کمک می‌کنند. وقتی حواسم هست که انتقاد بی مورد نکنم و با همدلی به دنبال راه حل بگردم احتمالاً حس خوبی را به همکارم منتقل کرده‌ام.

 وقتی از ابر تجربیاتم پایین می‌آیم تا علت‌ها را بگویم، به احتمال زیاد لحن و کلامم نرم‌تر از وقتی است که فقط خط آخرا به همکارم دیکته می‌کنم. وقتی در شروع حرف‌هایم، اسم همکارم را با مهر صدا می‌کنم احتمالاً گارد دفاعی او را کمی عقب زده‌ام. وقتی بعد از متن «لطفاً این کار را انجام هید» یک علامت گل به همراه دستی که دارد تشکر می‌کند گذاشته‌ام، احتمال کمی احساس خوب به نوشته‌ام اصافه کرده و آن را نرم‌تر کرده‌ام.

اما برای ارتباط بهتر و رنجش کمتر باز هم می‌توانم تلاش کنم. یکی از راه‌های خوب دیگر استفاده از نرم کننده برای سؤالات خشک است. اگر از همکارم بپرسم «چرا دیر کردی؟» احتمالاً صورت خوشی نخواهد داشت اما اگر بگویم: «فریدجان همیشه به موقع می اومدی امروز چیزی شده؟ چرا دیر کردی؟» درست است که این سؤال همان سؤال اول است ولی جواب و نتیجه‌ای بسیار متفاوت خواهد داشت. در این سؤال، از نرم کننده استفاده کردم؛ یعنی قبل از پرسیدن اصل مطلب کمی حاشیه نرم به آن اضافه کردم.

چگونه برای تفکر از سه ضمیر خود استفاده کنیم؟

نرم کننده‌های عمومی دیگر می‌توانند اینها باشند:

  •  «به نظر من ….»
  •  «به نظر می‌رسد که …»
  •  «اگر درست متوجه شده باشم ….»
  •  «این طور که از ما خواسته‌اند…»
  •  «اگر نظر من را بخواهید…»
  • «با آنکه شما این طور هستید»
  •  و … 

مثلاً به جای سؤال خشک چرا نتوانستید بیشتر بفروشید؟ می‌توانیم بپرسیم با اینکه شما این قدر زحمت کشیدید، چرا نتوانستید بیشتر بفروشید؟

با این روش، سوالی که گارد دفاعی طرف مقابل را بالا می‌برد، تبدیل شد به سوالی همدلانه که ممکن است جواب‌های خیلی خوب و مهمی از دلش بیرون بیاید. در ابتدای متن، چند تجربه تلخ را مطرح کردیم و سعی کردیم با روش‌های مختلف، از تلخی آن‌ها کم کنیم، شما هم از این تجربیات تلخ داشته‌اید؟ شما چه راهکاری را انتخاب کرده‌اید؟ این راهکارها را هم تست کرده‌اید؟ امتحانشان ضرری ندارد.

منبع: مجله موفقیت

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اسکرول به بالا